بعد از چندین سال بالاخره تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل دهم، بین رشته هایی
مانند روانشناسی، فلسفه، ادبیات، سینما ،ادبیات نمایشی و باستان شناسی مردد
بودم. سینما و ادبیات نمایشی برای ارشد محل تحصیل تهران میشد و خب من
نه حوصله شهر دیگر رفتن را داشتم و نه وقتش را. روانشناسی،فلسفه و ادبیات
هرسه رشته های مورد علاقه ای هستند برای من اما وقتی از منظر درس و نمره و
مدرک نگاه کردم دیدم که واقعا این سه شاخه را بعنوان درس کلاسیک دوست ندارم
و علاقه شخصی من هستند وگرنه دانشگاه اصفهان واقعا در این سه رشته بسیار
گروه های فعال و باسابقه ای دارد با سطح علمی بالا و قابل قبول.
در نهایت رسیدم به رشته باستان شناسی در شاخه تاریخ ماقبل تمدن ایران، اين
رشته به نسبت پوياتر و باحال تر از رشته های علوم انسانی محض است و به خاطر
کار عملی در سایتهای باستان شناسی و بودن در کنار طبیعت زیبا و بکر یکجور تور
تفریحی و سرگرم کننده هم به حساب می آید و برای منهم که به گرما و سرمای بیابان
و کوهستان عادت دارم و زیاد در آن موقعیتها بوده و کار فیلد انجام داده ام میتوانست
گزینه مناسبی باشد و اینکه باستانشناسی به نوعی فلسفه، ادبیات و برخی رشته های دیگر
را در دل خود دارد. خلاصه تصمیم هیجان انگیزی بود و جالب تر آنکه قرار شد با شخصی
خاص این تلاش و آزمون را شروع کنیم که نمونه اش در این موارد بسیار نادر است و
خیلی چیزها باید دست به دست هم دهد تا چنین فکری جرقه بزند، برنامه ریزی و
هماهنگی شود و در عمل شروع، ادامه و به نتیجه برسد. حالا اکثر منابع را تهیه کرده ام
و چند رفرنس دیگر باقی مانده تا تکمیل منابع. بنظرم گاهی آدم باید خودش را بسپارد
دست تقدیر، حساس نشود که کجا میخواهد ببرد ، اینکه همه چیز را در مورد آن اتفاق
ندانی خود یک شور و هیجانی دارد، آدم اگر قرار باشد طبق یک برنامه ریزی کاملا دقیق
روز به روز زندگی آینده را بداند دیگر تنوع و هیجان معنایی پیدا نمیکند، گاهی باید یکباره
دل را به دریا بزنی و غرق شوی میان امواج.
برچسب : نویسنده : the-white-dream بازدید : 113