دوباره میسازمت

تا چند سال پیش در هر سانس حدود 5000 متر شنا میکردم،در زمستان به قله صعود و فقط با یک پتو شب مانی میکردم، چند ده کیلومتر دوچرخه سواری میکردم، هر جلسه باشگاهم تا چهار ساعت طول میکشید و فقط یکساعت روی تردميل دوندگی میکردم، هیچ قرصی مصرف نمی کردم و... اینقدر اوضاع عالی بود، حالا... چند سال است که تمام اینها ناپدید شده، سیگار ميکشم، زیاد می خورم با کلی اضافه وزن، قرصهای رنگارنگ و غصه و غم...

اما من اهل افراطم، من ناگهان افراط میکنم، و حالا دارد زمانش میرسد که دوباره افراط کنم، برای بازگرداندن همه آن چیزهای خوب، چرخم را دارم درست میکنم، میخواهم اینقدر رکاب بزنم تا نایی برایم نماند، بعد تر استخر را شروع میکنم، بعدترش سیگار را ترک میکنم و بعد تر تا حد ممکن از دوز قرصها کم میکنم، من مرد افراطم، من مرد ساختنم، ساختن زشت ترین ها و زیباترین ها، و اینبار دوباره ميسازمت با هرچه زیبایيست...